شنبه 89 خرداد 29 , ساعت 10:9 صبح
با همه بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام !
طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی ام
آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه طوفانی ام
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانی ام ...
خوب ترین حادثه می دانمت
خوب ترین حادثه می دانی ام؟
حرف بزن ، حرف بزن سالهاست
تشنه یک صحبت طولانی ام
هان به کجا می کشی ام خوب من ؟
هان نکشانی به پشیمانی ام ؟
به یاد روزهایی که این ترانه را گوش میدادم و الان تنها یاد و خاطره اش برام مونده .
همچنین به یاد مرحوم ناصر عبداللهی .خدائیش صدای قشنگی داشت.خدا رحمتش کنه.
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [یک نظر]